پارمیس جونپارمیس جون، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره
یکی شدنه مامانو بابایکی شدنه مامانو بابا، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

پارمیس بهشت کوچک ما

سال نو مبـــــــــــــــــــــــــــــــارک

1393/1/16 2:49
نویسنده : مامان مریم
284 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامانی خجالت

عیدت مبارکــــــــــــــــــ دنیام ماچ

خیلی خوشحالم که امسال رو هم با عشق کوچولوی زندگیمون  سال رو تحویل کردیم 

خدایا شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــکرت قلب

 الان از مهمونی برگشتیم خونه از صبح تا الان هیچ نخوابیدی بسکه بازی و شیطونی کردی 

ولی تا رسیدیم خونه سریع خوابت برد اینقدر که خسته شده بودی دور و ورت پر از بچه های قد و نیم قد بود

از خوشحالی نمیدونستی چه کار کنی میرفتی تو صورتشون به زبون خودت باهاشون حرفای غجیب و

غریب میزدیبه غول عزیز خارجی حرف میزدی ..بوسشون میکردی نازشون میکردی ..خلاصه

هرکسی میدیدت میپرسید  از خونه بیرون نمیاریش که اینجوری میکنه ؟؟؟هیپنوتیزم

یک عالمه هم عیدی گرفتی تا بهت عیدی میدادن میاوردی میدادیش به من از خود راضی

حالا از کارایی که میکنی تو این 1 ماهو 22 روز بگم جیگلم 

هرکس چیزی از دستش بیوفته یا بندازه روی زمین بهش میگی ... ننــــــاز (ننداز)بغل

چهار شنبه سوری تا صدای ترقه میومد میگفتی ااوه تی بوده؟؟..( اوه کی بود)خنده

به آقا جون میگی آدا دون 

اگه چیزی چشمت رو بگیره با انگشتت نشونش میدی میگی اییییییییینو 

اگر هم چیز خوشگلی ببینی میگی اوه ده ددنگه (چه قشنگه)مژه

آهنگ ای جونم سامی بیگی رو هنوزم دوست داری تا میزاریم برات میای وسط میگی دس دس 

همه هم باید دست بزنن اگه کسی دست نزنه میری دستاشو میگیری به هم میزنی که یعنی دست بزنه

هرکی میاد خونمون بدو بدو میری بغلش مخصوصا بابا و عزیز جون (مامانم)بغل

امشبم بوس فرستادن رو یاد گرفتی تو ماشین تو راه خونه همش بوس فرستادی زبان

عاشق پارچه های نرمی ! مخصوصا اگه مخمل باشه رفته بودیم پارچه فروشی رفتی سریع سرتو گذاشتی رو پارچه مخملا تند تند لمسش میکردیو صورتت رو میمالیدی بهش خخخخخ فروشنده کلی بهت خندید ..خدا نکنه کسی شلوار مخمل تنش باشه میری خودت رو مثه گربه ها میمالی به پاهاش  اینقدر نوازش میکنی و حرف میزنی البته خارجی حرف میزنی که قیافه مامان اینجوری میشه کلافهجدا کردنتم از اون شخص ننه مرده غیر ممکن نیشخند

دکترت اجازه داد که 2 ماهه دیگه از شیر بگیرمت وای از الان استرس دارم استرسمیترسم اذیت بشی 

وزنتم خدا رو شکر خیلی بهتر شده ..چشمک شبا هم یکبار واسه شیر بیدار میشی مگه اینکه شام درست

و حسابی نخورده باشی تا خود صبح پدله پدله پدل مامانی رو در میاریگریه

خب فدات بشم من الهی برم لا لا بکنم که صبح خیلی کار داریم میخوایم بریم ددر دودور نمیخوام با چشمای پف پفی از خواب بلند شم خمیازه

قلبونت بشم سعی میکنم زود به زود بیام وبت یادت نره که نفس مامانی و بابایی هستی دوست دارم هووووووووووووووووارتا ماچماچماچماچماچ 

 

اینم حاجیه خانــــــــــــــــم من خنده

  قلب

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

بابای ملیسا
2 فروردین 93 12:32
با سلام . ضمن عرض تبریک سال نو و آرزوی خوشبختی ، سلامتی و عاقبت بخیری در سال جدید برای شما و خانواده محترمتون ، وبلاگ ملیسا خانم با عکسهای جدید به روز شد . خیلی خوشحال میشیم اگر به کلبه مجازی دخترم تشریف بیارید و با عیدی ملیسا رو با گذاشتن یک یادگاری شیرین ، بهش بدید . منتظر حضور سبز شما هستیم .
رایان پادشاه پاییز
3 فروردین 93 22:04
سلام دوستم... سالِ نوت مبارک باشه... خودت و نینی نازت رو می بوسم...