پارمیس جونپارمیس جون، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره
یکی شدنه مامانو بابایکی شدنه مامانو بابا، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

پارمیس بهشت کوچک ما

15 ماهگی

1393/1/16 2:51
نویسنده : مامان مریم
304 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دنیام ماچ

15 ماهگییت با تاخیر مبــــــــــــــــارک مامانیخجالت

اینقدر بهت وابسته شدم که حتی وقتی خوابی هم دلم برات تنگ میشه نفسم

وقتی بهت میگم عشق مامان کیه کیه؟؟ انگشت نشانتو میبری سمت سینت میگی من من قلب

فدای تو بشم من خدا رو شکر خوراک خیلی خوب شده همش تو آشپز خونم که یه چیزی درست کنم

بدم بهت بخولی جیگرم تا خوراکی میبینی میگی بــــــــه بـــــــــه 

از آقایون یکم خجالت میکشی سریع دستاتو میاری جلو چشمات که مثلا نبینیشون 

از بچه های همسن خودت خیلللللللللی خوشت میاد میری کنارشون با زبون خودت باهاشون حرف 

میزنی ..مدام در حال حرف زدنی البته به زبون خودت گاهی اوقات اینقدر جدی حرف میزنی 

دستاتم تکون میدی خخخخ منم مثله خودت باهات حرف میزنم خیلی خوشت میاد

وقتی از جلوی مغازه عروسک فروشی رد میشیم صدای همشونو در میاری هرکی اونجا باشه کلی به

کارت میخنده خنده

تو خیابون وقتی از بغلم میزارمت زمین دیگه راه نمیری بدو بدو میکنی حتی یه بار تو پاساز گذاشتم

پایین یه لحظه هواسم پرت شد دیدم رفتی جلوی در وایسادی حالا اونجام 10 تا پله داشت تا دیدمت

داد زدم پارممممممیس قلبم توی دهنم بود گفتم الان منو ببینی میدویی فرار میکنی که خدا رو شکر

یه آقایی اونجا بود ازش خجالت کشیده بودی سر جات خشکت زده بوداسترس

وقتی تو اتاقت تنهایی حوصلت سر میره میای از یقه لباسمون میگیری میبری تو اتاقت که باهات

بازی کنیمخنثی

رنگ آبی رو فقط بلدی هر رنگ دیگه ای رو بهت نشون بدم بگم این چه رنگیه؟ میگی آبـــــــی

وقتی خودت بی هوا میای لبامو میبوسی نمیدونی چه حالی میشمخوشمزه

آهنگ شاد که میشنوی تند تند میگی دس دس خودتم دست میزنیو میچرخیماچ

وقتی دعوات میکنم چشماتو مضلوم میکنی که چیزی بهت نگم منم که دل رحمبغل

خوشگل مامان ازت عکسی ندارم یدونه هست ماله  پاییزه تو حیاط مجتمع 

عکسای آتلیت آماده شد میام میذارم عسلــــــــــم بوسسسسسسسس

بای بای

                پارمیس جان  

پسندها (1)

نظرات (2)

مامان رایان
12 بهمن 92 8:59
پارمیس جووووووونم خیلییییی ماشالا بزرگ شدی .....اما البته همیشه همون عروسک کوشولو هستی
مامان عطرین
22 بهمن 92 15:01
بهبه به این خانم گل چقدر هم ناز شده ماشالا عزیزم چه شیرین کاریهایی هم میکنه وای گفتی لب پله ها ایستاده بوده منم قلبم ریخت اما خدا را شکر چیزی نشده معلوم شد ترس از اقایون خیلی هم خوبه از قول من پارمیس جونمو ببوسش سلام عزززززززززیم مرسی به ما سر زدی قربون عطرین گلم بشم با مامان مهربونش