این روزها که میگذرد جور دیگرم..
پارمیسم عشقم نفسمممممممممم عاشقتتتتتتتتتممممممم
مامانی امروز 5 ماه و 10 روزته خیلی خیلی شیرینتر شدی الانم روی پام خوابیدی داری آواز میخونی
قلبونه اون صدای قشنگت مامان که وقتی شروع میکنی دیگه ول کنم نیستی هر چی هم صدات بزنم
اصلا نمیگی تو با کیییی هستی..بابا داره برامون آب هویج میگیره ما هم اومدیم تو اتاق تا شما از
صدای آبمیوه گیری نترسی آخه یه بار بدجوری ترسیدی و گریه کردی منم از فرصت استفاه کردم گفتم
وبلاگتو آپ کنم
راستی کاملا دیگه روی پاهات وایمیسی کلی هم ذوق میکنی
آهان یادم رفت از سیزده بدر بگم برات ..با آقا جون اینا رفتیم پارک نزدیک خونشون
شما خواب بودی تا ناهاررمون رو خوردیم بارون گرفت ومجبور شدیم برگردیم خونه ولی در کل خیلییییی
خوش گذشت
الان خاله مهدیه جون اومده خونمون تو هم داری براش دست وپا میزنی میخندی نمیدونم چرا اینقدر
توی بغلش آروم میگیری!!!!!!
از فردا میخوام کمکی بهت بدم خدا کنه خوش غذا باشی منو اذیت نکنی
چند تا عکس نوروزی میذارم برات جیگرممممممممممم
این ماله سیزده بدره عزیزممممممم